سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باز هم اول مهر آمده بود

 

و معلم آرام

 

اسم ها را می خواند:

 

- اصغر پور حسین!

 

پاسخ آمد:

 

- حاضر

 

- قاسم هاشمیان!

 

پاسخ آمد:

 

- حاضر

 

- اکبر لیلا زاد-

 

پاسخش را کسی از جمع نداد

 

بار دیگر هم خواند:

 

- اکبر لیلا زاد

 

پاسخش را کسی از جمع نداد

 

همه ساکت بودیم

 

جای او این جا بود

 

اینک اما، تنها

 

یک سبد لاله سرخ

 

در کنار ما بود

 

لحظه ای بعد، معلم سبد گل را دید

 

شانه هایش لرزید

 

همه ساکت بودیم

 

ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم

 

غنچه ای در دل ما می جوشید

 

گل فریاد شکفت

 

همه پاسخ دادیم:

 

- حاضر!

 

ما همه اکبر لیلا زادیم!




تاریخ : یکشنبه 92/6/31 | 9:53 عصر | نویسنده : محمد hn | نظر