![](http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/2013nightstar/Thumb_265850.jpg)
پیرو ولایت فقیه و رهبری باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد و بیاد بیاورید چه سرو قامتانی به خون غلتیدند تا سربلندی و افتخار امروز بوجود امد
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد
سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد
مرنج از بیش و کم ، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر "تشنگی" پیمانه می سازد
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مرده هم پروانه می سازد
به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی ؟ گفتم :
پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست? باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
شاعر : امام خمینى (ره)
غم مخور، ایام هجران رو به پایان مى رود
این خمارى از سر ما مى گساران مى رود
پرده را از روى ماه خویش بالا مى زند
غمزه را سر مى دهد، غم از دل و جان مى رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا مى شود
زاغ با صد شرمسارى از گلستان مى رود
محفل از نور رخ او، نورافشان مى شود
هرچه غیر از ذکر یار، از یاد رندان مى رود
ابرها، از نور خورشید رخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان مى رود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش مى رسد، ایام هجران مى رود
ون آقایی که شبا رد می شد از کوچه ما ،کیسه بدوش کو ؟
رد پای پر خراش بی خروش کو ؟ اون آقای خرقه بدوش کو ؟
کجاست اون آقا که پینه های دستاش مرهم دلای ما بود ؟
نفس سبز نگاهش همیشه حلال مشکلای ما بود
می شه یک بار دیگه سر بزاره به خونه ما
بگیره نشونی از غربت بی نشونه ما
موهای آقا سپیده ، جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
جوونا آقا بشین، زنده کنین رسم جوون مردی رو امشب
یتیما منتظرن، زنده کنین شیوه شب گردی رو امشب
یتیما پشت درای خونشون منتظر آقا نشستن
گوش به زنگ تق تق یه جور صدای پا نشستن
موهای آقا سپیده ، جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
قامت آقا خمیده جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
دستای پینه بسته علی به همراه منه
خونه نشینی علی آتیش به جونم می زنه
تو کوله بار شعر من اسم قشنگ علی یه
قافیه تنگه دلم، از دل تنگه علی یه
تو کوچه های غربتم نشونی از مولا می دن
اهل محل سلام مو جواب سر بالا می دن
به من می گن علی کیه ؟ علی امام عاشقاست
به من می گن علی کیه ؟ داغ دل شقایقاست
توی نجف یه خونه بود،که دیواراش کاهگلی بود
اسم صاحب اون خونه، مولای مردا علی بود
نصف شبا بلند می شد ، یه کیسه داشت که بر می داشت
خرما و نون و خوردنی ، هرچی که داشت تو اون می ذاشت
راهی کوچه ها می شد ، تا یتیما رو سیر کنه
تا سفره خالی شون و پر از نون و پنیر کنه
شب تا سحر پرسه می زد ، پس کوچه های کوفه رو
تا بوی بارون بکنه ، پاهای بی شکوفه رو
عبادت علی مگه می تونه غیر از این باشه
باید مثل علی بشه ، هرکی که اهل دین باشه
بعد از علی کی می تونه مرهم راز من بشه
درد دلامو گوش کنه ، دچار ساز من بشه
شعر از : زنده یاد مرحوم آقاسی
چه اضطرابى دامن زمین را فرا مىگیرد، آنگاه که دلش مزار امامى مىشود. گویى در آن هنگام، دست و پایش مىلرزد! زمین از اینکه باید گوهرى را در میان بگیرد، بسیار ناخشنود است. اکنون زمین چه شرمسار است که تنها بیست و پنج بهار، او را مهمان خوانش دیده بود؛ او که جواد بود و جود، قطرهاى از پیشانى بلندش؛ تقى بود و پرهیزکارى، سطرى از صحیفه وجودش.
او که در همان خردسالى امام شد و در نوجوانى، رهگشاى گرههاى فکرى. که بىدرنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ مىگفت و خبر از اتصال خویش به دریاى علم الهى مىداد.
تنها «بیست و پنج» سال بود که نسیم «هل اتى» مىوزید و نهرهایى که از سرچشمه «طه» سیراب مىشود، جارى بود. و چه زود، این نسیم از وزیدن افتاد و این عطر دلنواز، دامن برچید!
اما، نه... چشم دلت را باز کن و ببین! هنوز آن نسیم در حال وزیدن است و این شمیم روحبخش به مشام مىرسد.
سلام بر تو اى جوادالائمه! و بر آن بارگاه خدایىات که تا دامنه قیامت، چشمنواز همه از رهرسیدگانِ خسته خواهد بود.
براى هروله از «مروه» دلت تا «صفاى» کاظمین، راهى نیست. در این حج ولایت و عشق همیشه در «سعى» باش؛ که بى «سعى» نمىتوان به «صفاى» جمال دوست رسید.
بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 135150