سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

                             

 

 

 




تاریخ : پنج شنبه 91/12/24 | 10:38 عصر | نویسنده : محمد hn | نظر

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتّی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه ی سنگرت را
و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحه ی دفترت را
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دست هایی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانی ام بوسه آخرت را
و با غربتی کهنه تنها نهادی
مرا آخرین پاره پیکرت را
و تا حال می سوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را
کجا می روی ای مسافر؟ درنگی!
ببر با خودت پاره ی دیگرت را
محمّدکاظم کاظمی




تاریخ : چهارشنبه 91/12/23 | 9:52 عصر | نویسنده : محمد hn | نظر

مهدی اخوان ثالث (م-امید)

هر چند همچو گل همه بر باد رفته اند

هرگز گمان مدار که از یاد رفته اند

اینان نه آن گل اند که گویی در این بهار

از یاد رفته اند چو بر باد رفته اند

اینان نه آهویند که گویی دریغ و حیف

در چنگ ظالمانه صیاد رفته اند

جای دریغ نیست بر ایشان که این گروه

با عزم آهنین و دل شاد رفته اند

« استاد » گفته بود که با جان و دل به پیش

اینان بنا به گفته استاد رفته اند

سرباز آهنین نبرد نهایی اند

پولاد زیست کرده و پولاد رفته اند

در راه پی گذاری کاخ جهان نو

بر جا نهاده پایه و بنیاد رفته اند

در راه آفرینش باغی پر از شکوه

بی خس و خار و آفت و اضداد رفته اند

« پیروز باد ملت ما، انقلاب  ما»

گویان، به رغم دشمن جلاد رفته اند

« کوبنده باد جنبش خلاق رنجبر»

برگوش عالمی زده فریاد رفته اند

بر باد رفته نیز نبایست گفتشان

در قلب ما نهاده بسی یاد رفته اند




تاریخ : دوشنبه 91/12/21 | 10:43 عصر | نویسنده : محمد hn | نظر

 

بیا وَ گرنه در این انتظار خواهم مُرداگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مُردبه روی گونه من، اشک سال ها جاری استو زیر پای همین آبشار، خواهم مُردنیامدی و خدا آگه است، من هر روزبه اشتیاق رُخَت چند بار خواهم مُردخبر رسید که تو با بهار می آییدر انتظار تو، من تا بهار خواهم مُرد 




تاریخ : دوشنبه 91/12/21 | 10:24 عصر | نویسنده : محمد hn | نظر

 

طلاق باید باشد یا نباشد؟! از دو زاویه می‌شود به این پرسش پاسخ داد. اول اینکه با تحلیلی آرمانی به مسئله طلاق نگاه کنیم که در این صورت پاسخ می‌دهیم: «طلاق اصلاً نباید باشد».


طلاق باید باشد یا نباشد؟! از دو زاویه می‌شود به این پرسش پاسخ داد. اول اینکه با تحلیلی آرمانی به مسئله طلاق نگاه کنیم که در این صورت پاسخ می‌دهیم: «طلاق اصلاً نباید باشد».


 به نقل از جوان ، با نگرشی واقع بینانه و با درک واقعیت‌های فردی و اجتماعی به پدیده طلاق نگاه کنیم که در این صورت جواب خواهیم داد: «گاهی ادامه یک زندگی واقعاً ممکن نیست و تنها راهکار طلاق است. البته باید تلاش کنیم که طلاق در مقیاس حداقلی باشد و از افزایش آن جلوگیری کنیم».

از آنجا که از آرمان تا واقعیت، فاصله بسیار است و جهان ما جهان واقعیت‌هاست، پس باید تحلیل‌های ما هم برگرفته از نگرش‌های واقع‌بینانه به همه مسائل و پدیده‌ها باشد. از این رو، پاسخ دوم، پذیرفتنی‌تر است.

گاهی واقعاً ادامه یک زندگی مشترک مقدور نیست؛ مثل زمانی که مرد مبتلا به اعتیاد حاد است، یا مواقعی که یکی از طرفین زندگی مشترک، مرتکب خیانت می‌شود، یا هنگامی که یکی از طرفین دچار برخی بیماری‌های رفتاری و اختلالات روحی است یا وقتی که علاقه و کشش لازم میان دو طرف از بین می‌رود. در چنین مواردی، ادامه زندگی مشترک، جهنمی می‌شود که زن و مرد همزمان در آتش آن می‌سوزند.

دیروز، خبری با این تیتر در رسانه‌ها منتشر شد: « هر ساعت 16 زوج ایرانی طلاق می‌گیرند». خبرگزاری مهر هم در تحلیلی بر این خبر که منبع آن آمار سازمان ثبت احوال است، خیانت، مسائل زناشویی و تورم را به عنوان مهمترین دلایل و عوامل افزایش طلاق در کشور طی 10 سال گذشته عنوان کرد.

در نگاه نخست، ثبت 16 طلاق در هر ساعت برای جمعیت 75 میلیونی ایران، شاید چندان زیاد نباشد و حتی به نظر بعضی‌ها طبیعی هم باشد اما حقیقت این است که این آمار، طبیعی نیست زیرا همه این 75 میلیون نفر «متأهل» نیستند که چنین آماری عادی باشد. کشور ما در حال حاضر، جوانان زیادی در آستانه ازدواج دارد که هنوز ازدواج نکرده‌اند. در کنار اینها، چندین میلیون هم افراد کهنسال و کودک و نوجوان هستند. علاوه بر این، بیشتر طلاق‌ها در جامعه آماری زوج‌های جوان اتفاق می‌افتد که سال‌های اولیه زندگی مشترک خود را سپری می‌کنند.

از این منظر، آمار ازدواج در کشور ما طبیعی نیست و روند افزایشی آن، قابل تأمل و بررسی است. طی مباحثات و گفت‌و‌گوهایی که با تعدادی از مشاوران و روانشناسان داشته‌ام، همه آنها در یک مسئله اتفاق نظر دارند و آن این است که «این روزها درصد بالایی از ازدواج‌ها از روی احساس و هیجان صورت می‌گیرد که این احساس و هیجان در مدتی کوتاه فروکش می‌کند و طلاق را رقم می‌زند».

در کنار این نظر، نقش سریال‌های زرد شبکه‌های فارسی زبان ماهواره‌ای که خیانت و طلاق را عادی‌سازی می‌کنند، قابل بررسی است. در بسیاری از این سریال‌ها و فیلم‌ها، سبک زندگی «فردگرایانه» و خودخواهانه و لذت جویانه‌ای ترویج می‌شود که طلاق و خیانت، اصل مسلم این سبک زندگی است.

بررسی افزایش آمار طلاق طی سال‌های اخیر و سبک و دلایل این طلاق‌ها نشانگر آن است که پدیده طلاق در حال تبدیل شدن به یک «مد» در جامعه ماست و بسیاری از زوج‌ها پس از بروز مشکلات زندگی مشترک، طلاق را اولین راهکار و ساده‌ترین راه حل می‌پندارند! این در حالی است که طلاق، همیشه آخرین راهکار و ناگزیرترین چاره است.

 




تاریخ : دوشنبه 91/12/21 | 9:18 عصر | نویسنده : محمد hn | نظر
مطالب قدیمی‌تر >>